روح سفالی

ما همه زادة یک روحیم

روح سفالی

ما همه زادة یک روحیم

خاکم که موزه‌های جهان غبطه می‌خورند
بر شوکت همیشة روح سفالی‌ام...

۷ مطلب در تیر ۱۳۹۵ ثبت شده است

این تو هستی که برمی‌گردانی

سه شنبه, ۲۹ تیر ۱۳۹۵، ۰۲:۳۶ ق.ظ
تو دعای روز ام داوود، اون آخراش یه عبارتی هست که وقتی می‌خونیش و معنیش رو می‌فهمی تو یه لحظه دلت می‌ریزه. مثل کسی که تو تاریکی‌ه محض یه دفعه یه باریکة نور می‌بینه و به سمتش می‌دوه.
اون‌جا بنده به خدا می‌گه: یا رادّ ما قد فات... ای کسی که اون چیزهایی رو که از دست رفته برمی‌گردونی.
انگار این عبارت بدجوری خدارو مهربون‌تر از همیشه به دل می‌ندازه.بدجوری می‌ره لای درزهای دیوار دل می‌شینه و جزیی از دل می‌شه.

وقتی این عبارت رو خوندم بدجوری رفت لای شکاف دیوارِ دلم نشست. این‌قدر نشست که حالا هرروز یادشم، هروز زمزمه‌اش می‌کنم، شاید بخاطر این‌که چیزی هست که از دستم رفته...چیزی که من با ذره ذرة وجودم ازش طلب می‌کنم و می‌خوام که برگردونه...

یا رآدَّ ما قد فاتَ...

  • روح سُفالی

عهد سختی بود

يكشنبه, ۲۷ تیر ۱۳۹۵، ۰۶:۰۴ ق.ظ

همان‌جایی که وعده یاری داد شرط گذاشت...

شرط گذاشت که صبر کن!

گفت:

من تو را عجول آفریدم اما تو صبر کن!

اما تو آرام بگیر...

عهد ِسختی بود برای انسانِ جمیع اضداد

برای انسان سست پیمانِ فراموشکار...


حافظانه:

ترسم که اشک در غم ما پرده در شود

وین راز سر به مهر به عالم سمر شود

گویند سنگ لعل شود در مقام صبر

آری شود ولیک به خون جگر شود

  • روح سُفالی

روز ۸۸ـُم

شنبه, ۲۶ تیر ۱۳۹۵، ۰۶:۰۲ ب.ظ

روز ۸۸ـُم

شونه‌هاش لرزید...

هیچکس نبود جز خدا

گفت:فقط یک‌بار دیگه بهم فرصت بده

از ته دلش گفت.

روز ۸۸ـُم هنوز تموم نشده بود...

فقط خدارو داشت.

  • روح سُفالی

روز ۸۷ـُم

جمعه, ۲۵ تیر ۱۳۹۵، ۰۷:۱۵ ب.ظ
روز ۸۷ـُم...
راحت‌تر خندیدم
راحت‌تر فکر کردم
راحت‌تر نگاه کردم

راحت‌تر بودن فکر بدی نیست.
  • روح سُفالی

فقط ...

جمعه, ۲۵ تیر ۱۳۹۵، ۰۱:۲۵ ق.ظ
چشم‌هایش...




  • روح سُفالی

به ما چه که این‌جوری بودن

چهارشنبه, ۲۳ تیر ۱۳۹۵، ۰۷:۱۲ ب.ظ

اینکه هرروز بشینی و حتی اگر حوصله نوشتن نداری خودت رو مجبور به نوشتن کنی کاری بس سخته، اصولا کار کشیدن از مغز همیشه سخت بوده و در طول تاریخ همیشه بودن آدم‌هایی که به این مسئله توجه داشتن و از بس فکر می‌کردن می‌شدن فیلسوف یا متفکر یعنی کسانی که رنج فکر کردن و کارکشیدن از مغز رو بیشتر از هرکسی به خودشون می‌دادن...

  • روح سُفالی

رسیدم به سادگی

دوشنبه, ۲۱ تیر ۱۳۹۵، ۰۳:۰۲ ب.ظ

بعد از کلی واژه‌های آن‌چنانی و حرف‌هایی که درگیر کلمات بودن تازه رسیدم به «سادگی» و فهمیدم لازم نبود اینقدر درگیر واژه‌ها باشم.

  • روح سُفالی