روح سفالی

ما همه زادة یک روحیم

روح سفالی

ما همه زادة یک روحیم

خاکم که موزه‌های جهان غبطه می‌خورند
بر شوکت همیشة روح سفالی‌ام...

۳ مطلب در آبان ۱۳۹۹ ثبت شده است

شهری که بالای سر ما راه می‌رود

شنبه, ۲۴ آبان ۱۳۹۹، ۰۹:۱۹ ق.ظ

در شهر تهران همه چیز با جاهای دیگر فرق دارد. اینجا پایین و بالایش اینقدر از هم دور است که باور نمی‌کنی.

در شهر مادری‌ام که شهر چندان بزرگی نیست، فاصله‌ها کمتر است، دوری‌ها کمتر به چشم می‌آید اما در تهران، این فاصله‌ها دیگر تنها در زمین دیده نمی‌شود، توی هوا، توی آب، توی ساختمان، توی طبقات،‌‌‌... همه جا و همه جا واضح‌تر از هرچیزی آن را می‌بینی.

تهران جای بزرگی است، پر از خانه‌های خالی و سقف‌های بی‌آدم. پر از زیرپل‌های آدم‌نشین و انسان‌های بی‌سقف!

از بعضی پیچ‌های تهران که بگذری، دوست داری دیگر برنگردی.

این تهران شهر حسرت‌های به دل مانده، شهر شب‌های طولانی، شهر آوازهای شنیده نشده است، شهر پیاده‌روهای تنگ، خانه‌های با درب‌های کوچک و مغازه‌هایی است با دفترهای طویل حساب...

آن تهران، شهر شب‌های خنک، شب‌های بارانی، عاشقانه‌های پاییزی، شهرک‌های برج‌نشین، و خیابان‌های پهن و سوپرمارکت‌های پر از اجناس خارجی و خوشمزه‌ای است که حتی قیافه‌اش را هم ندیده‌ای.

تهران شهر جمیع اضداد است

 

  • روح سُفالی

آمنه

جمعه, ۲۳ آبان ۱۳۹۹، ۱۲:۳۴ ق.ظ

رفیق مادرم بود، اما من اصلا دوستش نداشتم چون خیلی از وقت‌ها با مامان می‌رفتند بیرون و گاهی هم من و خواهرم همراهشان می‌رفتیم. هر بچه‌ای نسبت به مادرش حسود است، یعنی نمی‌خواهد کسی از خودش به مادرش نزدیک‌تر باشد اما او خیلی به مامانم نزدیک شده بود و من نمی‌توانستم تحمل کنم. با همان سنّ کم خیلی وقت‌ها روی خوش به او نشان نمی‌دادم.

  • روح سُفالی

گاهی بی‌فکری بهتر است

سه شنبه, ۲۰ آبان ۱۳۹۹، ۰۹:۵۴ ب.ظ

خیلی وقت‌ها فکر کردن دیگر نتیجه‌ای ندارد.

روزها فکر می‌کنی که باید چه کار کنی؟ چطور خودت را از کاری نجات دهی که دوستش نداری؟... چطور همت بیشتری داشته باشی و از چاه تلاش و بی‌رخوتی خودت را بالا بکشی؟... چطور از اینهمه فکر خودت را نجات دهی و کمی قدم در راه بگذاری؟... 

  • روح سُفالی