روح سفالی

ما همه زادة یک روحیم

روح سفالی

ما همه زادة یک روحیم

خاکم که موزه‌های جهان غبطه می‌خورند
بر شوکت همیشة روح سفالی‌ام...

گاهی بی‌فکری بهتر است

سه شنبه, ۲۰ آبان ۱۳۹۹، ۰۹:۵۴ ب.ظ

خیلی وقت‌ها فکر کردن دیگر نتیجه‌ای ندارد.

روزها فکر می‌کنی که باید چه کار کنی؟ چطور خودت را از کاری نجات دهی که دوستش نداری؟... چطور همت بیشتری داشته باشی و از چاه تلاش و بی‌رخوتی خودت را بالا بکشی؟... چطور از اینهمه فکر خودت را نجات دهی و کمی قدم در راه بگذاری؟... 

گاهی فکرها بیشتر مانع‌اند تا اینکه به تو بگویند چه کار بکنی! همان فکرهایی که آرزو داری یک روز دست از تو بردارند و تو راهی راهِ زندگی شوی.

می‌نشینم روی مبل و پیرسالی‌های زندگی‌ام وبال فکرم را می‌گیرند. می‌ترسم از روزهایی که پیر باشم و به مرگ نزدیک‌‌تر و از راه‌های نرفته دورتر...

این تناقض عجیبی است که فکر می‌کنم باید خودم را از همه‌ی فکرهایم نجات دهم. از همه آن‌هایی که نمی‌گذارند دست‌هایم و پاهایم را حرکت دهم و راه بیفتم...

 

  • ۹۹/۰۸/۲۰
  • روح سُفالی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی