روح سفالی

ما همه زادة یک روحیم

روح سفالی

ما همه زادة یک روحیم

خاکم که موزه‌های جهان غبطه می‌خورند
بر شوکت همیشة روح سفالی‌ام...

رسیدم به سادگی

دوشنبه, ۲۱ تیر ۱۳۹۵، ۰۳:۰۲ ب.ظ

بعد از کلی واژه‌های آن‌چنانی و حرف‌هایی که درگیر کلمات بودن تازه رسیدم به «سادگی» و فهمیدم لازم نبود اینقدر درگیر واژه‌ها باشم.

فهمیدم بدون کلمات هم می‌شه به آدم‌ها فهموند که چه احساسی بهشون داری یا این‌که چقدر تحسینشون می‌کنی و چقدر برات مهم هستن.

همین «کلمات» که آفریده شدن برای ایجاد ارتباط بین آدم‌ها گاهی خودشون مانع می‌شن، مخصوصا زمانی که درگیرشون می‌شی و برات مهم می‌شن.کسی بود که می‌گفت:

«تو خیلی درگیر کلمات هستی و برای تو واژه‌ها خیلی مهم هستن. من نمی‌تونم مثل تو باشم. من مثل تو واژه‌ها اینقدر برام مهم نیستن و پیِ این نمی‌گردم که حرفم رو در قالب کلمات مختلف و خاص بیان کنم. من واژه‌هایی که تو بلدی رو بلد نیستم و فکر می‌کنم هیچ وقت کلامم به چشم تو نمی‌آد...».

اون راست می‌گفت کلمات برای من مهم بودن اینقدر که نمی‌تونستم حقیقت پشت واژه‌های ساده‌ و خالصانه‌ رو بفهمم.
من نمی‌فهمیدم که می‌شه با کلمات ساده و تکراری هم عمق احساس و نگاه طرف مقابل رو فهمید.

واژه‌ها به این دنیا پا گذاشتن تا ما بهتر مقصود هم رو بفهمیم یعنی اون‌ها «وسیله» بودن و هستن اما بعضی وقت‌ها ما اشتباه می‌کنیم و فکر می‌کنیم تا کلمة زیبا و خاصی رو نشنویم نمی‌تونیم در ارتباطمون عمقِ احساس یک آدم رو بفهمیم و این‌جا اشکال از طرف مقابل نیست،بلکه اشکال از گیرنده‌های ماست.

در پشت واژه‌های ساده می‌شه احساس‌های عمیقی رو درک کرد و مطمئن بود که اون احساس‌ها اصیل و واقعی هستند.

نظرات (۱)

  • | مُفردِ مونث | ...
  • هیچ دلیلی برای نگه داشتنش نداشتم ، هیچ دلیلی...
    پاسخ:
    کاش می‌شد مرهم بود.
    ممنون که جواب دادی به پیامم
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی