قانعم...
من هیچ وقت حتی یک لحظه هم دوست نداشتم به گذشته برگردم، حتی
برای تکرار خاطرههای زیبا و خوب و به یادموندنی...
اصلا برای چی برگردم؟ برگشتن به گذشته یعنی تکرار دوباره همه مراحلی که گذروندم و
به اینجا رسیدم.
فوق فوقش هم اگر برگردم و اون لحظه شیرینی رو که دوستش دارم، دوباره تجربه و احساس
کنم و بعد بتونم بیام به همین جایی که الان هستم، تجربه دوباره اون خوشی واقعا به چه
دردی میخوره وقتی اون لحظه ماندگار نیست؟
از طرف دیگه، آدم نمیتونه همیشه تو یه لحظه باقی بمونه چون هرچقدر هم که خوب باشه بالاخره خسته میشه...(الان به تناقض ها دقت کردین!!)
بنا بر این من یکی ترجیح میدم اصولا به گذشته برنگردم.
من به لبخندهای گهگاهی که خاطرات شیرینم به لبهام میارن قانعم...
قانعم بیشتر از این چه بخواهم از تو
گاهگاهی که کنارت بنشینم کافیست
فکر کردن به تو یعنی غزلی شورانگیز
که همین فکر مرا خوبترینم کافیست!